پسرک آخرکلاس ریاضی خوابش برد.زنگ راکه زدند بیدار شد وباعجله دومسأله ای راکه روی تخته سیاه نوشته شده بود،یادداشت کرد.اوبه این گمان که استاد آن رابه عنوان تکلیف هفتگی داده است به منزل برد.تمام هفته راشب وروز برای حل کردن آن فکرکرد.باآن که حل کردنش خیلی سخت بود،اماچون بایدآن رابه کلاس می برد،دست ازتلاش برنداشت. سرانجام یکی ازآن ها راحل وبه کلاس آورد.استاد به کلی مبهوت شد؛چون این دوتاسوال رابه عنوان دونمونه ازمسایل غیر قابل حل ریاضی روی تخته نوشته بود!